يكي از چالشهاي هميشگي كه متخصصان حوزه سلامت رواني، بهويژه درزمينة اندازهگيري و تشخيص اختلالات رواني و درنتيجه درمان آن مواجه هستند اين است كه آيا ارزيابي و درمان اختلالات رواني در فرهنگهاي مختلف در قالب رويكرد اتيك و شاهدمحور غربي كه نمونههاي آن را ميتوان در نسخههاي طبقهبندي اختلالهاي رواني مانند DSM و ICD يافت امكانپذير است؟ پژوهشها و فراتحليلهاي انجامشده در سراسر دنيا ناتواني اين مدلهاي طبقهبندي كه بر اساس ويژگيهاي فرهنگي كشورهاي غربي شكلگرفتهاند را در تشخيص و مداخلههاي درماني اختلالات رواني در فرهنگهاي غير غربي نشان ميدهند.