اصطلاح «دفاع» به شيوهاي اطلاق ميشود كه ذهن احساسات را از دسترس هشياري خارج ميكند. روشن است كه درمانگران سعي مي كنند احساس افراد تحت درمان خود را بشناسند، اما در عمل، براي كمك به افراد در غلبه بر مشكلاتشان معمولا پي بردن به احساسات آنها كافي نيست. دست يافتن به اين كه دفاعهاي ناهشيار به چه دليل افراد را از آگاه شدن از احساسات ناخوشايندي كه دارند محافظت ميكنند و اين كه اين كار را چگونه انجام ميدهند نيز ضروري است. در واقعيت، اكثر مشكلات هيجاني نتيجه تركيب دفاعهاي مشكلآفرين و عواطفاند. اگر افراد به مكانيسمهاي دفاعي مرضي و احساسات خود بينش كافي داشته باشند، ميتوانند معاني و ريشههاي رفتارهاي غير منطقي، علائم، و نگرشهاي خود را شفافتر دريابند. اين آگاهي معمولا علائم روانپزشكي رنجآور، مانند افسردگي و هراسها، را برطرف و افراد را قادر ميسازد تا تغييرات سالمي در زندگي خود به وجود آورند.