زندگی انسان عادی وضعیتی اسفناک است که میان دو قطب نوسان می کند: در یکسو رنج روحی، درد جسمانی و نیاز قرار دارد که آدمی برای رهایی از اینها می کوشد و هنگامی که خلاصی یافت و به فراغت رسید، در قطب دیگر دچار ملال و بی حوصلگی می گردد و برای رهایی از این وضع به هر وسیله ای متوسّل می شود، تا خط درونی خود را فراموش کند. تنها تسلی انسان در این جهان کوشش در راه شناخت درون خویش و جهان بیرون، به ویژه از راه اشتغال به هنر است بدین وسیله آدمی می تواند از اراده خویش که منشأ همه رنج هاست، منفک گردد.
شوپنهاور در سالمندی تجربیات و دانش خود را در باب سعادت با بیانی روشن و پرطنز در قالب اثر حاضر به خوانندگان عرضه کرده است. نویسندگان و منتقدان بسیاری استادی شوپنهاور را در نوشتن نثر آلمانی ستوده اند و آن را موجب شهرت وی دانسته اند.