وقتي به دنيا ميآييم صداي گريه ما به هوا ميرود و زماني كه ميميريم، براي ما گريه مي كنند. در فاصله اين دو گريه، انبوهي از احساسات را در طول زندگي تجربه ميكنيم. به نظر ميرسد احساسات، جزء جداييناپذير از كل جريان حيات و موقعيتهاي زندگي روزمره هستند و گويي تجربه انسان بودن با تجربه احساسي ملازم است. در اين كتاب احساسات از منظر جامعهشناختي مورد بررسي قرار ميگيرد.