به قسمت ناپیدا، تاریک و روشن، و هم آلود و رازناک ذهن آدمی «ناخود آگاهی» اطلاق می شود خاطرات، آرزوها و افکار و امیال انسان که زمانی در حوزه خود آگاهی بوده اند با گذشت زمان فراموش و خاموش شده و به تدریج در هزارتوی پیچ در پیچ «ناخودآگاهی» فرو می غلتند و بر روی هم انباشته می شوند و ذخیره ای از کارمایه ی نهانی و نهفته در اندرون ذهن انسان به وجود می آورند.
به اعتقاد یونگ با ژرفکاری در ناخود آگاهی می توان به درک و دریافت بهتری از انسان دست یافت زیرا بخش بیرونی و خود آگاهِ ذهن پوسته ای است نازک و ناپایدار و گسسته، حال آن که ناخودآگاه قلمروی است پایدار، پیوسته و یک دست به سخن دیگر، یونگ بر این باور است که آنچه سرشت آدمی را تشکیل می دهد و آنچه بیشتر الگوهای رفتاری انسان را تنظیم می کند، ریشه در ناخودآگاهی انسان دارد.