آنچه لوري گاتليب، با قلم صريح و طنز صميمانهاش، پيش رويمان ميگذارد زندگي خودش است و نيست؛ زندگي خودش است و زندگي ما نيز؛ با همان درماندگيها و آشفتگيها و بيم و اميدهايي كه، خوب كه نگاه كنيم، كموبيش ميان همهمان مشترك است. او نخست براي تسلي يافتن و سپس براي شناختن خود و دسترسي به دنياي پيچيده درونياش به رواندرماني روي ميآورد، حرفهاي كه سالها عمرش را صرف آن كرده و خود نيز از همان براي ياري رساندن به ديگران بهره ميگيرد- و، با قصههايي كه از بيمارانش برايمان تعريف ميكند، پيداست كه در اين كار موفق هم ميشود.