بخش عمدهای از کتاب شیوهی تفکر طراحی و این موضوع را تبیین کرده است که چگونه میتوان از این شیوهی اندیشه در زندگی شخصی استفاده کرد. تفکر طراحی به خواننده کمک میکند بهجای تمرکز بر راهحل، بر یافتن «سؤال درست» تمرکز کند.
تفکر طراحی از چند بخش تشکیل شده است:
۱. همدلی: هدف از همدلی این است که خود را جای دیگران بگذاریم و متوجه شویم مشکل کجاست. انسانها معمولا عادت دارند قضایا را براساس روایتهای شخصی خود قضاوت کنند. این کار در بلندمدت انسان را به موجودی فردگرا و جدا از اجتماع تبدیل میکند. با همدلی این معضل حل میشود و انسانها میتوانند به درک متقابلی از مشکل برسند و این اولین راه برای حل مشکل است؛
۲. تعریف مسئله: شاید یکی از دلایل مهمی که افراد نمیتوانند بسیاری از مسائل را چه در زندگی شخصی و چه در زندگی کاری حلوفصل کنند، نبود تبیین درست مسئله است. تا وقتی افراد ندانند مشکل واقعا چیست، قاعدتا ارائهی راهحل برای آن نیز میسر نخواهد بود؛ اگرچه باید بهخاطر داشت که تعریف مسئله چندان کار راحتی نیست؛
۳. ایدهپردازی: ارزانترین چیز در زندگی ایده است. هیچکس از داشتن ایدههای زیاد متضرر نشده است؛ پس تاحدممکن ایدهپردازی کنید و هرکجا ایدهی جدیدی به ذهنتان رسید، آن را یادداشت کنید. کلیشهها را بشکنید و به فراتر از آن فکر کنید؛
۴. ساخت نمونهی اولیه: اگر قصد دارید داستانی بلند بنویسید، ابتدا قسمت کوچکی از آن را به رشتهی تحریر درآورید و به دوستانتان بدهید تا مطالعه کنند. انسانها، بهویژه انسانهای ایدئالگرا، هرگز از تولیدات خود راضی نیستند؛ اما این احتمال اندک است افراد دیگر نیز چنین نظری داشته باشند. پس بدون سختگیری، نمونهای اولیه بسازید و مطمئن باشید نمونهی اصلی چندبرابر بهتر از نمونهی اولیه خواهد بود؛
۵. آزمایش و بازخورد: انتقادپذیر باشد و هرکجا که لازم بود، اصلاحات لازم را در کارتان ایجاد کنید. بازخوردگرفتن مهمترین بخش در راه ساختن محصول نهایی است.