همه میدانند که زندگی رنج های زیادی به همراه دارد: همۀ ما شکست، یاس، از دست دادن، هدر رفتن و درد را به شیوه های متفاوت و در شکل های مختلف تجربه می کنیم. اما به ندرت پیش می آید که فکر کنیم چرا اوضاع این گونه است. ولی اگر بخواهیم بفهمیم که چه طور به شیوه ای سازنده نسبت به ناملایمات واکنش نشان دهیم، بهتر است اول به این فکر کنیم که اصلا چرا زندگی انسان همواره با رنج همراه است. این نکته را خاطرنشان کنم که از رنج نمی توان اجتناب کرد هیچ کاری از دستمان برنمی آید تا بتوانیم کاملا از آنها فرار کنیم. ولی این حقیقت نه تنها تفکری منفی و بدبینانه نیست، بلکه فوق العاده رهایی بخش است. چون امکانی فراهم می کند تا چشم اندازی واقع گرایانه نسبت به خودمان پیدا کنیم و خیلی منطقی فکر کنیم و ببینیم واقعا چه کاری از دست مان برمیآید تا رنج های زندگی را درک کنیم و در جهت درست مورد استفاده قرار دهیم.
نوسنده در مقدمه آورده است:
“کتاب حاضر درباره تلاش برای بهبود بخشیدن به اوضاع است.من چهار حوزه از زندگی را بررسی کرده ام که رنجها اغلب در آنها به سراغ مان می آیند، و هدفم این است که نشان دهم چگونه می توان به شکلی سازنده تر با رنج های مان کنار بیاییم یا مقابله کنیم. این حوزه ها عبارت اند از:
خانواده، در این حوزه عمدتا بر این تمرکز کرده ام که اوضاع از دیدگاه بچه نسبت به والدین چه طور به نظر می رسند.
عشق، در این جا نیز، از میان اشکال بسیار گوناگون عشق، بر عشق رمانتیک (اروس) تمرکز داشته ام.
بیماری، رویکرد من در این مورد عمدتا نگاه به بیماری جسمانی بوده است تا بیماری روانی.
مرگ،دراین دراین فصل هم به ترس مان از مردن پرداخته ام و هم ترس از مرگ.