از پیشرفت های مهم در عرصه روانکاوی که به موازات انقلابی در روانکاوی، تحت عنوان «روانشناسی من» وارد عمل شد، نظریه روابط شیء است. در طی سالها و بتدریج این توازن به صورت دوره های مستقل توسعه نظری، بجای مقابله و تناقض، به هم نزدیک شده و مکمل یکدیگر گشتند.
بسط و گسترش نظریه روانکاوی کلاسیک، از طریق توسعه همه جانبه روانشناسی من به درک و فهم مناسب تر و کامل تر از اعمال «من» (ایگو) و ارتباط آن با «واقعیت» منجر شد. از ابعاد مهم در نظریه روانکاوی که بر مبنای نظریه فوق، استوار است پاسخ به سؤالی کلی درباره «روابط شیء» است. وجود یکپارچگی و انسجام در اجزاء این تئوری تحلیل گرایانه، پایه اصلی تفکر و تحقق درباره ذهن انسان است که عملکرد آن را نه تنها در بعد درون روانی می توان دنبال نمود، بلکه در روابط بین فردی و تعامل با دیگران به عنوان منابع مهم محیط اجتماعی، مشاهده کرد.
ملانی کلاین (۱۹۶۰-۱۸۸۲)، با ورود به این عرصه به بسط و گسترش مفاهیم «ابژه» و «روابط با ابژه» که فروید آغازگر آن بود پرداخت، او دیدگاه فروید را در حیطه های خاصی از جمله تأکید بر «سائق های غریزی» دنبال نمود و در جستجو برای ترسیم قلمرو جدید، به بازسازی مجدد این مفاهیم در رابطه با دنیای خیالی کودکان پرداخت.