این کتاب تأملی است در باب نسبتهای نظری و تاریخی میان روانکاوی و سینما. هریک از مقالات اینکه بر تاریخ موازی این دو حوزه تمرکز میکنند، به ارزیابی شباهتها و تفاوتهای «سینمای مبتنی بر نماکاوی» و کردار روانکاوانه میپردازند و مخاطرات مقایسۀ سازوکار روانکاوی و سالنهای تاریک سینما را نشان میدهند. در این میان، به رغم مخالفتهایی که فروید با سینما داشت، پرسش شب بیپایان این است که چگونه میتوان میان «سوژههای خطخوردهی روانکاوی» و «چشمان تیغ خوردهی سینما» پیوندی برقرار کرد.
در این کتاب برخی همچون استفان هیث و ژیژک در مقالات خود به بررسی زمینههای نظری و تحلیلی روانکاوی و سینما پرداختهاند و برخی دیگر مانند پیتر وولن و آلن دومیجولا بر نسبتهای تاریخیتر و به ویژه تلقی فروید از سینما تمرکز کردهاند. گرچه نظریهپردازان بسیاری در آثار گوناگون به تعامل میان این دو حوزه توجه داشتهاند، این کتاب از حیث ارائۀ روایتی نظری/ تاریخی از این تعامل اثری درخور است و عجالتاً این امکان را فراهم میکند که فراتر از ترکیب سادۀ مفاهیم روانکاوانه و تکنیکهای سینمایی این بار سینما را در نسبتی آغازین با روانکاوی در نظر آورده و تأثیرات متقابل میان آنها را ارزیابی کرده است.