استدلال ممکن است آنطور که اکثر ما فکر می کنیم و یا آرزو داریم، خالص نباشد، و این ایده که احساس و هیجان در حصار استدلال رخنه نمی کنند، صحیح نیست. بلکه، چه،بخواهیم و چه نخواهیم هیجانات و احساسات در تاروپود استدلال تنیده شده اند.احتمالاً در سلسله مراتب تحول و تکامل حیات، و در رشد فردی،استراتژی های استدلالی تحت تأثیر نیروهای هدایت کننده ی مکانیسم های تنظیم کنندهی بیولوژیک توسعه و تکامل یافته اند.از بین این عوامل هیجانات و احساسات اثرات قابل ملاحظه ای دارند.
حتی در سال های بلوغ و بعد از این که استراتژی های استدلالی مستقر شدند، احتمالا، بسیج مؤثر آنها تا حد زیادی به توان ادراک دائمی احساسات بستگی دارد. ولی نمی توان منکر شد که در شرایط خاصی، هیجانات و احساسات می توانند پردازش های استدلالی را مغشوش کنند. قضاوت عقلانی خودمان و تحقیقات جدید در مورد پردازش های استدلالی اثرات بالقوه مضر تبعیضات هیجانی در تصمیم گیری ها را بخوبی نشان داده اند. با این وجود، باید اذعان کرد که فقدان هیجان و احساس در تصمیم گیری ها و رفتارهای اجتماعی اثرات مخربتری داشته، باعث اختلال بیشتری در توان استدلالی ای می شوند که مشخصه ما انسان هاست استدلال و عقلانیتی که به ما اجازه داده است که هماهنگ با ادراک آینده ی خودمان، بر اساس قراردادهای اجتماعی و اصول اخلاقی، تصمیم گیری کنیم.