«اسطوره و واقعیت» اثر ارزشمند میرچا الیاده (۱۹۸۶-۱۹۰۷) اسطورهشناس و دین پژوه بزرگ رومانیایی است. کتاب با تعریف اسطوره، این پدیده همواره بحثانگیز و مشترک در حوزههای فرهنگ، دین، انسانشناسی و باستانشناسی آغاز شدهاست ، در ادامه الیاده به مطالعه اسطوره در جوامع ابتدایی پرداخته و نقش مهم اساطیر قومی در تاریخ را که تلاش نمودهاند این پدیده درزمینه اصلی اجتماعی- دینیاش قرارگیرد پرداخته است. معناهای گوناگون اسطوره در عهد باستان و جهان مسیحیت در این کتاب بررسی شدهاند و نقش اسطوره و اسطوره سازی در دنیای مدرن کنونی در حوزه ادبیات و رسانه، یکی دیگر از بحثهای جذاب این کتاب است. این کتاب در نه فصل تدوین شده است: «ساختار اسطوره»، «قدرت جادویی و اعتبار خاستگاه»، «اساطیر و آیینهای نوزایی»، «آخرتشناسی و کیهانزایی»، «میتوان بر زبان غلبه کرد»، «اسطورهشناسی و هستیشناسی و تاریخ»، «اساطیر حافظه و فراموشی»، «عظمت و انحطاط اسطورهها» و «بقایا و پوششهای اساطیر». در بخشی از کتاب آمده است:
اسطورهها نه تنها ماجرای آفرینش گیتی و منشأ پیدایش جانوران، گیاهان و انسان را تعریف میکنند بلکه همه آن وقایع ازلی و آغازینی را نقل میکنند که انسان در نتیجه آنها به آنچه که امروز هست، تبدیل شده است؛ یعنی موجودی میرنده، دارای جنسیت (مرد یا زن)، سازماندهیشده در جامعه، مؤظف و مجبور به کار و تلاش برای زندگی و کار کردن طبق قوانین و قواعدی مشخص. اگر این جهان وجود دارد و اگر انسان وجود دارد برای این است که موجودات فوق طبیعی در «ابتدا» قدرتهای خلاق و آفریننده را به کار گرفتند. اما پس از این کیهانزایی و آفرینش انسان، وقایع دیگری رخ داد و انسان آنطور که امروز هست پیامد و نتیجه مستقیم آن وقایع اساطیری است و آن وقایع انسان را شکل دادهاند. انسان میرنده است زیرا واقعهای ناخوشایند در ازل رخ داد. اگر آن واقعه رخ نمیداد، انسان میرنده و محکوم به مرگ نمیشد. او به زندگی جاودان و نامحدود، مثل سنگها و صخرهها، ادامه میداد یا شاید میتوانست مرتباً پس از دورههایی معین، مثل مار پوست بیندازد…