سراسر کتاب دمیان، مملو از تمثیلهای فوق العاده پر معناست. دو قهرمان هرچند در سرنوشت مشترک و اسرار آمیزی که دارند مکمل وجود یکدیگرند، اما افتراق ایشان جهت تحقق حقایق و اعتقادات لازم آمده است.
دمیان چهره های بسیار قوی و دارای قدرتهای فوق بشری، اراده اش خلل ناپذیر، افکارش بسیار روشن و واقف اسرار است و تو گویی وجودی است روئین تن این همه قدرت و جذبه در این وجود از کجا آمده است؟ از آنجا که قدرت و شهامت دارد تا تمام مسائل را از دید دیگری سوای دیدهای همگانی و قراردادی بنگرد. احساس و عقل او بی انتهاست، اما لجام گسیخته و هرج و مرج طلب نیست. او تمام هستی را آنچنان که هست با تمام وجودش حس و درک می کند و حقیقت را در همین روش می یابد، محاط در هیچ قید و رسم و آئینی نیست. هرگز نمی خواهد جزئی از جهان را باز شناسد، از نظر او مجاز و ممنوع معانی حقیقی نبوده و مجازی و قراردادی است. هستی را هیچ قدرت و قانون و ضابطه و اخلاقی نمی تواند محدود به حدودی قرادادی نماید. از نظر دمیان تمام رنج بشری از آن است که جدول ارزشهایی ترتیب داده و مسائل را به نیک و بد تقسیم کرده است. و همین آشنایی با بدی خود مقدمه بدیهای دیگر و شوربختی بشر شده است. اساسا بزرگترین بدبختی بشر شناخت بدی بوده است که خود باعث ایجاد عقده گناه، رنج، حسادت، جنایت و مکافات بهشت و دوزخ گردیده است.