«گرگ بیابان» از نظر ظاهر مرد آرام و آراسته ایست که در حدود پنجاه سال دارد و راه خود را در شهر های بزرگی گم کرده است. جامه دانهای او که از اسم و آدرس هتلهای کشورهای دوردست پوشیده شده است حاکی از سرگردانی، بی قراری و جهان دیدگی اوست.
در معاشرت با دیگران،هاری شخصی است مؤدب، خوددار و قدری سرد، اما از چهره او بخوبی پیداست که مردی است اندیشمند و حساس. اگر زودرنجی، مقاومت و جنبه دفاعی او را در نظر نمی گرفتیم شاید ممکن می بود بگوئیم که طرز رفتار او جنبه بورژوائی دارد. اما این اتخاذ وضع دفاعی فقط در برابر محیط خارج نیست، بلکه شامل شخص خود او نیز می گردد. او در کار رنج دیدن و رنج کشیدن نابغه است، على الدوام خود را تحقیر میکند و قربانی استعداد وحشتناک خود در رنج کشیدن بشمار می رود. این حس خودخوری و در خود فرو رفتن مانع از آن می شود که هاری گرمی زندگی را احساس کند و با مردم سالم متوسط الحال معاشرت داشته باشد. پس ناگزیر به محيط نیمه تاریک و نیم روشنی پناه می برد که زاینده کابوسهای وحشتناك است و عقده ها و سر خوردگیهای روز دردناکی که سپری شده است در آن مجال نشو و نما پیدا می کند.