کووید 19 روی کاناپه

دسته بندی :مقالات عمومی 19 مهر 1399 دید درون 327

تجزیه و تحلیل روانی کووید ۱۹

تحلیل و بررسی شگفت‌انگیز زیگموند فروید.

بنیان گذار روان کاوی زیگموند فروید امروزه در ارتباط با کنار آمدن با کرونا چه می گوید؟

در روان کاوی کلاسیک،که توسط زیگموند فروید(۱۹۳۹-۱۸۵۶)بنا نهاده شد بیمار بر روی کاناپه دراز می کشد،در حالی که درمانگر مستقیماً توسط مراجع کننده دیده نمی شود، پشت سر آن می نشیند.

فروید معتقد بود که جلسه درمانی نباید به صورت رو در رو باشد. آیا این یک تلاش زودهنگام برای فاصله گذاری اجتماعی توسط زیگموند فروید بود؟ به هر حال او دوران سختی را در زمان همه گیری آنفولانزای اسپانیایی ۱۹۲۰-۱۹۱۸  پشت سر گذاشته بود.

بر اساس نظر فروید ملاقات در اتاق درمان و قرارگیری مبلمان به طوری که بتوان درمانگر را از دید مراجعه‌کننده خارج کرد،باعث به وجود آمدن فرایند های روانشناختی  قدرتمندی خواهد شد.

فرض بر این است که این طرز چینش، بیمار را ترقیب می کند تا تمام آنچه را که به ذهنش خطور می کند بدون هیچ گونه سانسوری به زبان بیاورد. به بیان دیگر، اگر مراجعین اخم درمانگر را هنگام خود افشایی ببینند ممکن است مانع از بروز احساساتشان شود.

آیا تا به حال دقت کرده اید بعضی  مواقع که کنار شخصی نشسته‌اید در حالی که مستقیماً به او نگاه نمی کنید، چه مکالمه صمیمی و نزدیکی میان شما شکل می‌گیرد؟ برای مثال داخل اتومبیل،بنابراین نباید بطور مستقیم به آنها نگاه کرد؟

 در طول همه گیری فعلی که  شاهد آن هستیم،’ فاصله گذاری اجتماعی ‘  یعنی درمانگر نمی‌تواند ملاقات حضوری با بیمار داشته باشد.تاثیر آن بر روان کاوی ‘سخت گیرانه’ و ‘قدیمی ‘ آنطورکه  توسط زیگموند فروید بنا شد چه خواهد بود، جایی که بیمار نمی تواند مستقیماً شما را ببیند، اما با شما در یک اتاق است؟ اکنون چگونه می توان آن را از راه دور تکرار کرد؟

انجمن روان کاوی بین المللی (IPA) راهنمایی را در وب سایت خود منتشر کرده است شامل این موارد:  ممکن است بعضی از بیماران در طول جلسه از راه دور ترجیح دهند که تحلیل گر را نبینند. آنها این کار را با خاموش کردن گزینه تصویر و یا قرار دادن صفحه نمایش در حالتی که قابل دیدن نباشد. خطرات احتمالی این کار این است که اگر ارتباط به طور ناگهان قطع شود، ممکن است بیمار از این وضعیت آگاهی نداشته و به صحبت خود ادامه بدهد.

در نشریه گاردین بریتانیا چاپ ۲۳ آوریل،  گری گرینبرگ روان درمانگر مقاله ای را تحت عنوان” درمان در قرنطینه- من نیز به اندازه بیمارانم وحشت زده ام” به چاپ رسانده است.

 او در این مقاله عنوان می کند که چگونه استفاده از لپ‌تاپ برای انجام جلسات به صورت رو در رو،درمانگران را با چالش های جدیدی روبه رو می کند. از جمله دیدن فضای داخلی خانه بیمار برای اولین بار. آیا هر چیز قابل توجهی آن سوی شانه بیمار باعث حواس پرتی درمان گر خواهد شد؟

اما در میان سختی هایی که گرینبرگ به آنها اعتراف می کند، مهمترین آنها این است که زیگموند فروید پدر روان کاوی وپایه گذار روان درمانی مدرن ظاهرا نمی‌تواند کمک زیادی در این اوضاع وخیم همه گیری کند

.گری گرینبرگ عنوان می کند،’ فرویدتاکید خود را برروی انسانگداشت به عنوان  منبع رنج و آرامش. او این وضعیت نابسامان را شبیه به یک ویروس می دانست.

وبیش از آنکه نگران برخورد شهاب سنگ به زمین یا خاموشی ناگهانی خورشید …باشد. ما در دستورالعمل ها برای پیشگیری گیر افتاده ایم  تا حدی که فروید هم انتظار نداشت.

درست زمانی که ما به یکدیگر شدیدا نیاز داریم، زمانی که نه توسط طبیعت انسان ، بلکه توسط خود طبیعت مورد حمله قرار گرفته‌ایم، بهترین کار برای مراقبت از یکدیگر این است که از یکدیگر فاصله بگیریم. حتی فروید با گرایش انسان گریزانه ای که داشت تصور چنین چیزی را نمی کرد. شاید این زمان مناسبی برای پرسیدن  نیست که اگه “سیگموند بود چه می کرد”. او الگوی مناسبی در شرایط عادی نیست، چه برسد در چنین شرایطی…’

آیا این حقیقت دارد که ‘ فروید این اوضاع نابسامان را چیزی بیشتر از از یک ویروس نمی دانست؟’آخرین همه گیری عظیم ویروسی،پبش از این که جهان غرب با آن در سال ۱۹۱۸ رو به رو شد آنفولانزای اسپانیایی نام داشت.

دختر فروید سوفی هالبرستاد فروید در اثر آنفولانزای اسپانیایی در سال ۱۹۲۰ هنگامی که ۲۷ سال سن داشت جان خود را از دست داد.

در سال ۱۹۱۸ مرگ و میر عجیبی میان افراد جوان که درست در سن ۲۸ سالگی خود بودند شکل گرفت،به عبارت دیگر افراد جوان در اواخر دهه بیست سالگی خود به طرز عجیبی در مقابل این ویروس آسیب پذیر بودند.

نظریه ای که در نشریه ای تحت عنوانمرگ و میر سن خاص درطول پاندمی آنفولانزای ۱۹۱۸نوشته ای به سرپرستی آلن گگنون و جمعیت شناس در دانشگاه مونترال به چاپ رسیده است معمای مرگ و میر این نسل را در معرض آنفولانزای روسی اوایل سال ۱۸۹۰ درست بعد از تولد آن ها می داند.

آلن گگنون در زنجیره‌ای از مطالعات خود بیان می کند که قرار گرفتن در معرض این بیماری ویروسی در سنین پایین با ایجاد تحرکاتی در بدن باعث می شود که بدن آنها نتواند واکنش مناسبی در مواجهه با عفونت های دیگر در آینده از خود نشان دهد.

اکنون این نظریه از این جهت که آیا می تواند توضیحی برای آسیب پذیر بودن افراد بزرگسال در مقابل کووید ۱۹ باشد، تحت بررسی قرار دارد.

با توجه به آنچه اکنون در رابطه با آسیب پذیر بودن افراد بزرگسال در مقابل ویروس کرونا می دانیم آلن گگنون در سال ۲۰۱۳ در متنی پیشگویانه نوشت” آگاهی از الگوی سنی افرادی که مرگ و میر ناشی از آنفولانزا در میان آنها زیاد است باعث می شود که  بتوانیم مدیریت بحران را در طی پاندمی های آینده بهبود دهیم”.

در حالی که داوران هنوز به این تیوری باور ندارند ما همچنان در معرض تعداد زیادی پاسخ علمی به طاعون مدرن قرار داریم، بنابراین فرصت وسوسه انگیزی است که برایراه حل این درد رنج به علم مراجعه کنیم .

فروید چه کرد؟ چگونه توانست پیش از ظهور همه پیشرفت‌های علمی مدرن در روانشناسی و روانپزشکی دوام بیاورد؟ واکنش او به از دست دادن عزیزان در میان این همه گیری چه بود ؟

فروید در ۲۷ ژانویه ۱۹۲۰ درست دو روز بعد از مرگ دختر عزیزش در نامه ای به اسکار فیستر نوشت: امروز ما با خبر شدیم دختر عزیزمان سوفی در هامبورگ در اثر ابتلا به آنفولانزا از ما گرفته شد مادری نمونه و همسری دوست داشتنی در اوج سلامت خود تنها در عرض چهار الی پنج روز از میان ما رفت ، چنان که گویی هرگز وجود نداشته است. اگرچه چند روز نگران او بودیم اما با این حال امید خود را از دست ندادیم. قضاوت از فاصله دور بسیار سخت است و این فاصله باید همچنان یک فاصله بماند. پس از اولین خبرسراسری  با اینکه قصدش را داشتیم پیش او برویم اما دیگر امکان سفر نبود؛ هیچ قطاری حتی برای مواقع اضطراری نبود. . بی رحمی عریان روزگار به شدت بر روی ما سنگینی می کرد. فردا قرار است دختر بینوای ما سوزانده و خاکستر شود. سوفی از خود دو پسر، یکی ۶ ساله و دیگری ۱۳ ماهه به همراه همسری داغدار که قرار است شادی این هفت سال بپردازد. خوشبختی منحصراً در میان آنها وجود داشت با وجود جنگ، خدمت اجباری، جراحات و تقلیل منابع در بیرون آنها همچنان شجاع و درخشان بودند.

 فروید در نامه قبلی خود به فیستر کشیش و رواندرمانگر در ۱۰ سپتامبر ۱۹۱۸ دیدگاه خود نسبت به طبیعت انسان را که یکی از جنجالی ترین نقل قول های اوست)در اینجا به صورت پررنگ آورده شده( فاش می کند:” من ذهن خود را زیاد با خوب و بد درگیر نمی کنم  اما در کل تنها چیز خوبی که بر اساس تجربه خود درباره انسان ها به آن پی برده ام این است که بیشتر آنها زباله هستن

آیا رنجی که او در خود و بیمارانش  شاهد آن بود منجر به آن شد که او در آخر پر از نفرت و تلخی شود؟

آنتونی استور روانپزشک در کتاب خود فروید معرفی کوتاه  توضیح می‌دهد که فروید در کار بالینی خود صبور و مهربان بود اما این مهربانی مبتنی بر انتظارات بزرگ از سوی نژاد انسان ها نبود. بیشتر از آنکه عاشق آنها باشد نسبت به آنان بیزار بود و کناره گیری می کرد.

آنتونی استور به این نتیجه می‌رسد که فروید در مقابل ضعف اخلاقی، بردباری نسبتاً عجیب و غیر معمولی از خود نشان می داد. این رفتار که منجر به نگرشی متمدنانه تر در مقابل اختلات روانی، انحراف جنسی و شکل های دیگر از ناسازگاری های عاطفی شده است، یکی از با ارزش ترین میراث های فروید به شمار می رود.

فروید هرگز اعتقاد نداشت که پیشرفت در علم به ویژه نوروساینس بتواند در نهایت پاسخی را برای مسئله رنج انسان فراهم کند. در عوض راه حل در طرز رفتار ما با یکدیگر و فهمیدن خودمان و احساساتمان خواهد بود. به اعتقاد او حسی وجود داشت که تا همیشه فراتر ازدسترسی آزمایش ها هست.

شاید یکی از دلایلی که بعضی ها روان درمانی را در این زمان در هر دو سوی کاناپه پشت و رو در رو کمک کننده نمی دانند این است که درمان ها ی مدرن برای زمان زیادی بر روی تکنیک نظریه و تدریس آکادمیک تاکید دارند به بهای انسان.

 میراث واقعی فرویدکه می تواند با ارزش ترین چیز در حال حاضرباشد.از  انسانیت اومی آید زمانی است که با حقیقت رنج انسان ها مستقیماً روبرو می شود .

در ۱۱ آوریل ۱۹۲۹ فروید نامه‌ای به دوست روانپزشک خود ،لودویگ بینزونگر  که به خاطر مرگ فرزند بزرگش رابرت که فقط بیست سال داشت ناراحت بود نوشت: ‘ اگر دختر من زنده بود اکنون ۳۶ ساله بود، می‌دانیم که بعد از وقوع چنین اتفاقاتی، غم و اندوهی را که احساس می‌کنیم به راه طبیعی خود ادامه می‌دهد اما با این حال همچنان داغدار باقی می مانیم و هیچ جایگزینی نخواهیم یافت. این که چه چیزی ممکن است جای آن را به طور کامل پر کند اصلا مهم نیست زیرا هرگز شبیه آن نخواهد شد و باید هم همینطور باشد. این تنها راه برای جاودانه ساختن عشقی است که قصد رهایی آن را نداریم.

دکتر پیتر بروگن در سال ۲۰۱۸ درحالی که این مقاله توسط دکتر راج پرسوید نوشته شد ،درگذشت‌. نام دکتر بروگن از نظر بیوگرافی به احترام  مشارکت هایش حفظ می‌شود.

مطالب مرتبطی که شاید برای شما جذاب باشد:

قوانین ارسال دیدگاه در سایت

  • چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک کوتاه:
0