فروید همه جا هست!

فروید در درک و درمان اختلالات روانی انقلابی به پا کرد . او تئوری روان‌کاوی شخصیت را به وجود آورد .

اما فراتراز این ، او درک ما را از انسانیت ،تفکر و فرهنگ تغیر داد . فروید همچون داروین با آشکار کردن حقایق پیش از این ناخوشایند، اما اساسی درباره ماهیت انسان ، خواب دنیا را آشفته ساخت.

هنوز در فرهنگ و دانش غربی نظریه فروید دارای نفوذ و محل مناقشه و انتقاد است.علوم اعصاب مدرن بینش فروید مبنی بر اینکه بیشتر زندگی روانی خارج از آگاهی اتفاق می افتد را تائید می کند. به طور کلی اینکه تمایلات جنسی و پرخاشگرانه از تفکر و عمل انسان جداشدنی نیست به طور گسترده تایید شده. اگرچه به طور اجتناب ناپذیری در معرض پیشرفت ها و اصلاحات مداوم است،اما صورت بندی های بنیادی فروید در مورد عملکرد ذهن انسان آزمون زمان را پشت سر گذاشته اند .

فروید در ابتدا به عنوان پژوهشگر عصب شناس بود،مطالعات خود را معطوف پزشکی صرف در مورد زبان پریشی و فلج مغزی در کودکان کرد.

به تدریج آسیب شناسی عصبی را رها کرد،و تلاش خود را برای مطالعات جامع تر درمورد ذهن یا شرایط روانشناختی گسترش داد که با عملکرد موفق تداخل انسان ایجاد می کرد.

فرض اولیه فروید از این قرار بود که ریشه اصلی علائم روانشناختی ناکارآمد (روان رنجوری) که در عملکرد طبیعی انسان تداخل ایجاد می کند،ادامه اثرات مخرب تجربیات تروماتیک است که از هشیاری سرکوب شده اند اما به کنترل رفتارفرد،احساسات و تفکر ادامه می دهند.

 خاطره سرکوب شده ناشی از تروما شبیه به حصار دور جسم خارجی است همانند زخم های احاطه شده در بیماری سل است . تمرکز بر تروما روانی و تائیرات ناهشیار آن درتفکر و رفتار انسان،علی رغم عدم توانایی علم در آن زمان در پیوند هشیاری با ساختارها و فعالیت های عصبی،امکان استفاده از روش های علمی را اکنون در  مطالعه هشیاری فراهم ساخته است .

با این حال فروید فراسوی بیمارانی که همچنان ازاثرات روانی تروما رنج می بردند می نگریست ونقش جهان شمول تعارض ناهشیار و فانتزی را شناسایی کرد. به طور خاص او استنباط می کرد که فانتزی های جنسی و پرخاشگرانه  ازعوامل جهان شمول  تعیین کننده هیجانات، تفکر و رفتارهستند. علاوه بر این ، برای تبیین یک رویکرد علمی با زمینه علت و معلول در مطالعه شخصیت انسان  ، فروید فرض می کرد سائق جنسی در یک توالی رشدی بر زندگی روانی آدمی تاثیر گذار است.

اوبه طور گسترده به سائق جنسی به عنوان “لیبیدو (میل جنسی)” اشاره داشت واز تاثیرات روان شناختی سازماندهی شده به عنوان “مراحل رشد جنسی ” یاد می کرد،که امروزه به عنوان مراحل  دهانی، مقعدی و تناسلی  شناخته می شود. نظریه رشد شخصیت فروید برای توسعه روان کاوی نسبتا پیچیده امروز یک پیش نیازبود.

تاثیرعمیق فروید نه تنها از وسعت نظر علایق نظریش بود بلکه از جهان شمول بودن منابع اش بود. نبوغ او در ادغام منابع مجزا، متنوع و اغلب متناقض تامل برانگیز بود.مهم تر از همه، او به تحلیل شخصی متکی بود، که در درجه اول از طریق رویا ها و تداعی آزاد انجام می شد، و به طور ضمنی دریافت که فرایند های روانی انسان جهان شمول اند. او همچنین از افسانه ها و قهرمانان دوران باستان و بینش شهودی نویسندگان ، فیلسوفان و هنرمندان ،مکان ها و فرهنگ های اعصار مختلف آ ،به عنوان مثال سوفوکل و شکسپیر ، گوته و شوپنهاور ، داستایوسکی و دیکنز ، لئوناردو و میکل آنژ آموخت.

فروید در دوران کودکی زبان ییدیش ( مخلوطی از آلمانی و عبری ) را از والدین خود و مقدمات گویش های چک را از پرستارش یاد گرفت. در جوانی وی انگلیسی را برای خواندن شکسپیر و اسپانیایی را برای خواندن سروانتس آموخت. تحصیلات فروید او را در معرض تنش های خاص و جهانی زبان قرار داد ،که بعدا در مطالعات رویاهای خود به کار برد. فروید خواب و رویاها را به روشی متفاوت از فرهنگ های پیش از خود،مانند یونان باستان درک می کرد.از نظر او،رویاها همچنان منبع دانش مهمی بودند اما نه علم به دانستن آینده . از نظر فروید ، رویاها با بازآفرینی گذشته اخیر و دور ما ، شناخت شخصی را فراهم می کردند.

فروید بین محتوای آشکار (هشیار)و پنهان (ناهشیار) رویاها و خیال پردازی روزانه تفاوت قائل شد.

او به تحقیق دریافت که محتوای آشکار، به صورت دفاعی، برای پنهان کردن محتوای پنهانی غیر قابل قبول ساخته شده است. ایده های او در مورد دفاع های روانی، مانند انکار ، سرکوب ، بازگشت، فرافکنی، مجزا کردن، ابطال، واکنش وارونه، وارونگی قسمتی از فهم همه گیر شده (“بانو بیش از حد اعتراض می کند” شکسپیر . هملت) .محتوای نهفته ی رویاها ، تخیلات ممنوع است ، معمولا جنسی و پرخاشگرانه و فانتزی ها وآرزوهای کودکی را در بر می گیرد.

فروید با ایده های خود درباره عقده ادیپ،عقده اختگی،صحنه اولیه و روابط عاشقانه خانوادگی،که همگی از تحلیل خود فروید از رویاها و ارتباطاتش  صورت بندی شده بود،توجه جامعه تحصیل کرده را به خود جلب کرد.رویاها و خاطرات پوشاننده مرتبط مسیرهای انحرافی و پوشاننده ای برای بازسازی رویداد های دوران کودکی هستند،که می تواند در درمان روان کاوی پدیدار شوند.

برای فروید،رویاها” شاه راه فهم ذهن ناهشیار ” بودند .

او کتاب تاویل رویا را شاهکار خود می دانست .

دیگر نمی توان یک نمایشنامه یا اثر هنری دیگری را مشاهده کرد بدون در نظر گرفتن بینش نافذ فروید.هیچ بیوگرافی مدرنی بدون کنکاش در مورد کودکی،خانواده، و تروما و همچنین تجارب لذت بخش اولیه نیست.

با اینکه فروید در اعتقادات خود استوار و حتی قاطع بود،تغییر و تحول را در نظریه های خود با توجه به دانش و تجربه جدیدپذیرا بود.او زنانگی را “قاره تاریک” قلمداد کرد زیرا آگاه بود که صورت بندی  وی در مورد زنان بسیار بحث برانگیز و در معرض تحول در آینده خواهد بود .

سرانجام ،تاثیر فروید نه تنها به قدرت بینش نظری و وسعت علایق و منابع وی، بلکه به توانایی چشمگیر وی در تشخیص موارد مهم از موارد بی اهمیت،و توانایی برقراری ارتباط با شفافیت،دقت و هدفمند،بدون اصطلاحات فنی،یا جزئیات انحرافی و زائد بود.سخنرانی ها و نوشت هایش با ساختاری زیبا،استعاره های فراوان،تشبیهات،حکایات و تشریح  متمایز بود. مورد پژوهی های فروید مانند رمان های کارگاهی یا داستان های کوتاه پر تعلیق با مضامین که با تکرار و گسترش پیش تر توصیف می شود.فروید ته تنها برای متخصصین بلکه برای عموم تحصیل کرده ها می نوشت.

فروید هنوز با ماست، به عنوان بخشی ضروری از گفت و گوی دائمی بین دانشجویان روانشناسی و رفتاری ،ودر میان عموم مردم که در مورد مسائل مربوط به سلامت روان ، سیاست و فرهنگ گفتگو می کنند.

درباره نویسنده : دکتر هارولد بلوم مدیر اجرایی بایگانی های زیگموند فروید است و یک همکار برجسته ، رئیس انجمن روانپزشکی آمریکا ، صندوق تحقیق و توسعه روان کاوی.

ترجمه مجموعه دیددرون